یا صاحب الزمان
یا صاحب الزمان چگونه هر جمعه عطر نرگس به مشامـم بـرسد امـا با یـاد تو بی قرار نشوم چگونه یادت تمام وجودم را نلرزاند مـحل قـرارت بـا عاشـقان کـجـاسـت؟ کـاش می دانستم چه زمان عطر نـفـس هایت در انجا می پیچد تا با پـای پـیـاده بـه سویت شتابم. مولا نگاهم را دریاب پنجره ی غبار گرفته ی دلم را دستی بکش بی صبرانه در انتظار ظهورت هستم باشد که مرا از عاشـقان دل خـسته ی خود بـدانی یا صاحب الزمان.
بيا مهدي شب هجران سحر كن
آقا جان!
غـم دوري تـو را به كدامين بهانه التيام بخشم و مرغ غمزده قلبم را كه بـه چـهار چوب خسته سينه ام سر مي كوبد.
شب ها كه تو بيـداري و اقـامـه صـلاة مي كـنــي. چــكاچــك جـنـگي عـظـيم در قـلبم، ميان نفس و ايمانم خواب را از ديدگانم مي برد.
همين يك ذرّه اميد است كه سوسوي ستاره شبهاي من شده.
اگر نه، به كدامين بهانه و به اميد كدام قـوت و نـيـرو پـاي در راه تـاريك و پـرخـار و سنگ مي توانستم بنهم.
اين تويي، كه به خاطر ديدن روي ماهت تاول هاي كف پايم را تحمل ميكنم.
آقاجان، تو اباصالحي و من...
دلِ ناصالحم را فرزند شايسته خويش كن. صالح كه شَوَم، افتخار مي يابم.
:: برچسبها:
صاحب الزمان ,
جمعه ,
عطر نرگس ,
مهدی جان ,
قرار عاشقان ,
|
امتیاز مطلب : 541
|
تعداد امتیازدهندگان : 149
|
مجموع امتیاز : 149